کد مطلب:140566 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:131

واقعه هنده همسر یزید پلید
از جمله ی صدمات و مصیبات كه در شام غم انجام از یزید طاغیه بر اهل بیت طاهره رسید این بود كه پس از آنكه آن ولدالزناء عیال الله را در خرابه آنقدر مقام داد حتی تقشرت وجوههم و تغیرت الوانهم و اقترحت اجفانهم و اذیبت لحومهم و نحلت جسومهم صورت های همچون ماه از كثرت تابش آفتاب پوست انداخت و رنگ رخسار مهر آثارشان از سرما و گرما تغییر كرد و چشم ها از شدت گریه مجروح گوشت بدنها آب و جسم لطیفشان ضعیف و نحیف گشت چون یزید پلید باین كامها رسید خواست زیاده بر اینها دل اولاد علی علیه السلام را بسوزاند حكم كرد عیال الله را چند روز از خرابه به حرم خود بیاورند و از حرمخانه توبیخ و سرزنش از اهل حرم بشنوند واویلاه لهف نفسی علی ما اصابهم من هذا الظلم الجدید و الرغم الشدید به روایتی بنابر استدعای هند دختر عبدالله بن عامر زوجه ی یزید كه سابقا در خدمت حضرت امام حسین علیه السلام بود و بنی هاشم را دوستدار و آل علی را بجان هوادار بود از یزید خواهش كرد كه اذن بده چند صباحی دختر پادشاه حجاز را من به حرم بیاورم و از وی پذیرائی كنم بس كه یزید وی را دوست می داشت و كان یزید مشعوفا بها اجازت داد تفصیل این اجمال آنكه شیخ در منتخب روایت می كند هنده گفت شبی در رختخواب در فكر عیال بی سامان امام حسین علیه السلام كه در خرابه مقام داشتند بودم در این اثنا مرا خواب درربود دیدم درهای آسمان باز شد و ملائكه ملأ اعلی صف در صف بزیر آمدند و وارد آن اطاقی شدند كه سر بریده ی امام عالم امكان حسین علیه السلام بن امیرمؤمنان علیه السلامه بود و دسته به دسته پیش می رفتند و می گفتند السلام علیك یابن رسول الله السلام علیك یا اباعبدالله در این حال دیدم ابری سفید از آسمان بزیر آمد در میان آن ابر مردمان زیبا صورت سرو قامت بودند در میان ایشان بزرگواری عالیمقدار نور از صورت شعشعانیش رخشان دری اللون قمری الوجه از میان ابر گریان بیرون آمد و آمد تا


به نزدیك سر منور امام علیه السلام رسید خود را به روی آن سر انداخت و لب بر لب و دندانهای آن مظلوم نهاد و شروع كرد به بوسیدن و اشگ ریختن و فرمود تو را كشتند و قدر تو را نشناختند یا ولدی قتلوك اتراهم ما عرفوك و من شرب المآء منعوك از آب هم مضایقه كردند پسر جان من جدت پیغمبر خدایم و او پدرت علی مرتضی است و او برادرت حسن مجتبی علیه السلام است این جعفر و آن عقیل این حمزه و آن عباس است یكان یكان از اهل بیت خود شمرد هند گوید من از ترس و واهمه از خواب جستم از رختخواب برخاسته به طلب یزید آمدم او را نیافتم تا آنكه صدای ناله ی یزید را در خانه تاریكی شنیدم پیش رفتم دیدم در میان حجره نشسته صورت خود را به دیوار كرده دم به دم می گوید مالی و للحسین علیه السلام مرا با حسین بن علی علیهماالسلام چكار یزید چون مرا دید احوال پرسید كه ای هند برای چه اینجا آمدی من واقعه را برای یزید نقل كردم او اظهار ندامت كرد پس هند درخواست كرد اكنون اگر از فعل خود پشیمانی اذن بده عیال ویلان حسین بن علی علیهماالسلام را كه خرابه نشینند چند صباحی من وارد حرم خود كنم و از ایشان پذیرائی نمایم آخر دختر پادشاه حجاز تا كی خرابه نشین باشد یزید اجازت داد فلما اصبح یزید استدعی بحرم رسول الله چون صبح طالع گردید یزید فرستاد اهل بیت را از خرابه بخانه آوردند